کسی که در شب در بیابان هیمه جمع کند، گرد کنندۀ هیزم در شب، کنایه از شخص پرگو و یاوه گو که هرچه به زبانش آید از خوب و بد بگوید و به عاقبت آن نیندیشد. چنان که خارکن را در شب در حال گرد آوردن هیزم ممکن است گزنده ای مانند مار یا عقرب بگزد
کسی که در شب در بیابان هیمه جمع کند، گرد کنندۀ هیزم در شب، کنایه از شخص پرگو و یاوه گو که هرچه به زبانش آید از خوب و بد بگوید و به عاقبت آن نیندیشد. چنان که خارکن را در شب در حال گرد آوردن هیزم ممکن است گزنده ای مانند مار یا عقرب بگزد
آنکه به شب از صحرا هیمه گرد کند. گردکننده هیمه به شب. هیزم گردکننده به شب. آنکه به شب هیمه گرد کند در بیابان، کنایه است از آنکه هده و بیهده گوید و فرق میان جید و ردی نکند. آنکه هرچه بر زبانش آید گوید و امتیاز نکند میان گفتار خوب و بد. آنکه سخن رطب و یابس درهم گوید. پراکنده گوی. که هرچه بر زبان آید بگوید. (مهذب الاسماء). المکثار کحاطب اللیل. مثل است از اکثم بن صیفی. پرگوی چون خارکن بشب باشد. و این تشبیه از آنست که بسا باشد او را در این حال مار یا عقرب گزد. رجوع به امثال و حکم شود
آنکه به شب از صحرا هیمه گرد کند. گردکننده هیمه به شب. هیزم گردکننده به شب. آنکه به شب هیمه گرد کند در بیابان، کنایه است از آنکه هده و بیهده گوید و فرق میان جید و ردی نکند. آنکه هرچه بر زبانش آید گوید و امتیاز نکند میان گفتار خوب و بد. آنکه سخن رطب و یابس درهم گوید. پراکنده گوی. که هرچه بر زبان آید بگوید. (مهذب الاسماء). المکثار کحاطب اللیل. مثل است از اکثم بن صیفی. پرگوی چون خارکن بشب باشد. و این تشبیه از آنست که بسا باشد او را در این حال مار یا عقرب گزد. رجوع به امثال و حکم شود
آنکه سخن رطب و یابس درهم گوید پراکنده گوی. توضیح در عربی گویند: المثکار کحاطب اللیل این جمله مثل است از اکثم بن صیفی بمعنی پرگوی چون خارکن بشب باشد، و این تشبیه از آنست که بسا باشد او را در این حال مار یا عقرب گزد: (آخر نامه نام تاج کنم حاطب اللیل مطنب مکثار) (خاقانی)
آنکه سخن رطب و یابس درهم گوید پراکنده گوی. توضیح در عربی گویند: المثکار کحاطب اللیل این جمله مثل است از اکثم بن صیفی بمعنی پرگوی چون خارکن بشب باشد، و این تشبیه از آنست که بسا باشد او را در این حال مار یا عقرب گزد: (آخر نامه نام تاج کنم حاطب اللیل مطنب مکثار) (خاقانی)